متن ترانه های معین(قسمت ششم)

ساخت وبلاگ

بهانه


ای تو بهانه واسه موندن
ای نهایت رسیدن 
ای تو خود لحظه بودن 
تا طلوع صبح خورشید و دمیدن 
ای همه خوبی همه پاکی 
تو کلام آخر من 
ای تو پر از وسوسه عشق
تو شدی تمامی زندگی من 

اسم تو هر چی که میگم
همه تکرار تو حرفهای دل من 
چشم تو هر جا که میرم 
جاری تو چشمهای منتظر من 

ای تو بهانه واسه موندن 
ای نهایت رسیدن 
ای تو خود لحظه بودن 
تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن 

تو رو اون لحظه که دیدم 
به بهانه هام رسیدم 
از تو تصویری کشیدم 
که اون و هیچ جا ندیدم 
تو رو از نگات شناختم 
قصه از عشق تو ساختم 
تو رو از خودت گرفتم 
با تو یک خاطره ساختم 

ای تو بهانه واسه موندن 
ای نهایت رسیدن 
ای تو خود لحظه بودن 
تو طلوع صبح خورشید رو دمیدن 
ای همه خوبی همه پاکی 
تو کلام آخر من 
ای تو پر از وسوسه عشق 
تو شدی تمامی زندگی من 
__________________
اما نمیشه

میخوام ازَت دور شم اما نمیشه
مثل تو مغرور شم اما نمیشه
هزار هزارون بار دل و شکستی
میخوامکه رنجور شم اما نمیشه
آخه دوسِت دارم، تویی بال و پرم
دنیای منی، ای تاج سرم، دردِت به سرم

تا دنیا دنیاست تو مال منی
تو سرنوشتها، تو فالِ منی
به باغ و بُستان من گُل نمیخوام
تو بهار هر سالِ منی

میخوام ازَت دور شم اما نمیشه
مثل تو مغرور شم اما نمیشه
هزار هزارون بار دل و شکستی
می خوام که رنجور شم اما نمیشه
آخه دوسِت دارم، تویی بال و پرم
دنیای منی، ای تاج سرم، دردِت به سرم

اگه هر لحظه با من قهر کنی
زندگی رو به کامِ من سخت کنی
اگه با بهانه های جورواجور
مَنو رسوا تو این شهر کنی
دل پر از غصه و غم نمیشه
عشقِ من ذرّه ای کم نمیشه
من فدای قهرو آشتیاتم
به خدا دوسِت دارم...همیشه

میخوام ازَت دور شم اما نمیشه
مثل تو مغرور شم اما نمیشه
هزار هزارون بار دل و شکستی
می خوام که رنجور شم اما نمیشه
آخه دوسِت دارم، تویی بال و پرم
دنیای منی، ای تاج سرم، دردِت به سرم

تا دنیا دنیاست تو مال منی
تو سرنوشتها، تو فالِ منی
به باغ و بُستان من گُل نمیخوام
تو بهار هر سالِ منی

میخوام ازَت دور شم اما نمیشه
مثل تو مغرور شم اما نمیشه
هزار هزارون بار دل و شکستی
می خوام که رنجور شم اما نمیشه
آخه دوسِت دارم، تویی بال و پرم
دنیای منی، ای تاج سرم، دردِت به سرم 
__________________
پروردگارا

برم قربون اوووون ، پروردگاریییی 
که عاشق کرده ما را از قراری
بيا عاشق بيا ، دنیا بسازيم
بيا اون باوفا چون ما بسازيم

تو خورشيد و ديار و چشمه ها رو
منم اون کوله بار قصه ها رو
همون شست و نگاهش از تو خوبه
هلال روی ماهش از تو خوبه
هلال روی ماهش از تو خوبه
دلش با تو ، وفاش با تو ، مرام با خداش با تو
محبت کردنش با من ، به خاک افتادنش با من
چراغش را تو روشن کن ، لباسش را تو بر تن کن
اذون مغربش با من ، طلوع مشرقش با من

برم قربون اون ، پروردگاریییی
که عاشق کرده ما را از قراری
بيا عاشق بيا ، دنیا بسازيم
بيا اون باوفا چون ما بسازيم

يکی بود و نبود قصه هاش با من
دل تنگ غروب و غصه هاش با من
طلا و خوشه های گندمش با تو
خداوندا رضای مردمش با تو

يکی بود و نبود قصه هاش با من
دل تنگ غروب و غصه هاش با من
طلا و خوشه های گندمش با تو
خداوندا رضای مردمش با تو

دلش با تو ، وفاش با تو ، مرام با خداش با تو
محبت کردنش با من ، به خاک افتادنش با من
چراغش را تو روشن کن ، لباسش را تو بر تن کن
اذون مغربش با من ، طلوع مشرقش با من

برم قربون اوووون ، پروردگارییییی 
که عاشق کرده ما را از قراری
بيا عاشق بيا ، دنیا بسازیییيم
بيا اون باوفا چون ما بسازيم 
__________________
مسافر

[دکلمه مولود زهتاب]
تا کی جفا کشم ز تو ای بی وفا برو
بگذاشتم به مدعیان مدعا برو
دشمن نکرد آنچه تو کردی به دوست
بیگانه هم نکرد
برو ای بی وفا برو
امید صلح نیست دگر نیست نیست نیست
منشین،منشین برو برو برو
ای بی وفا برو

[دکلمه معین]
هر يار اهل نيرنگ، هر دوست اهل حيله
با پشت خورده خنجر، موندم تو اين قبيله
[آواز]
راتو برو مسافر، برگشتنت عذابه
من تشنه لب تکيدم، آب اين طرف گِل آبه
از دورها چه زيباست، امواج آبي عشق
اما دريغ و افسوس، چون مي رسي سرابه

هر يار اهل نيرنگ، هر دوست اهل حيله
با پشت خورده خنجر، موندم تو اين قبيله
نشنيده ام من از تو، يک حرف از صداقت
افسانه هاي دل را، بردم به سوي ظلمت
زهر است در دل جام، ريزي چو باده در كام
گويند نوش و در دل، صدها هزار دشنام

راتو برو مسافر، برگشتنت عذابه
من تشنه لب تکيدم، آب اين طرف گِل آبه
از دورها چه زيباست، امواج آبي عشق
اما دريغ و افسوس، چون مي رسي سرابه

هر يار اهل نيرنگ، هر دوست اهل حيله
با پشت خورده خنجر، موندم تو اين قبيله
جاده دروغ نمي گه، فريادي از رهايي است
براي پاي خسته، پيغام آشنايي است
کنار خط جاده، هر سايه بون يه طاقه
يه سرپناهِ اَمنه، تصويري از اطاقه 
__________________
اصفهان

دلم میخواد به اصفهان برگردم 
بازم به اون نصف جهان برگردم
برم اونجا بشینم در کنار زاینده رود 
بخونم از ته دل ترانه و شعر و سرود ترانه و شعرو سرود

خودم اینجا دلم اونجا همه راز و نیازم اونجا
ای خدا عشق منو یار منو اون گل نازم اونجا 
چکنم با کی بگم عقده دل رو پیش کی خالی کنم
دردمو با چه زبون به اینو اون حالی کنم 

اسمون گریه کند بر سر جانانه من 
اشک ریزان شده دلدار در ان خانه من
از غم دوری او همدم پیمانه شدم 
همچو شبگرد غزل خون سوی میخانه شدم 
مست و دیوانه شدم مست و دیوانه شدم 
به خدا این دل من پر از غمه تموم دنیا برام جهنمه
هر چه گویم من از این سوز دلم 
به خدا بازم کمه بازم کمه

چکنم با کی بگم عقده دل رو پیش کی خالی کنم
دردمو با چه زبون به اینو اون حالی کنم 

دلم میخواد به اصفهان برگردم 
بازم به اون نصف جهان برگردم 
__________________
تنهای تنها

همه رفتند کسی دور و برم نیست
چنین بی کس شدن در باورم نیست
اگر این اخر و این عاقبت بود 
به جز افسوس هوایی در سرم نیست
همه رفتند کسی با ما نموندش، کسی خط دل ما رو نخوندش
همه رفتند ولی این دل ما را، همون که فکر نمی کردیم سوزوندش
که حاشا تقه ای بر در نخورده، که آیا زنده ایم یا جون سپرده
که حاشا صحبتی حرفی کلامی، که جزو رفته هاییم ما نمرده
عجب بالا و پایین داره دنیا، عجب این روزگار دل سرده با ما
یه روز دور و برم صد تا رفیق بود، منو امروز ببین تنهای تنهام
خیال کردم که این گوشه کنارا، یکی داره هوای کار ما را
یکی هم این میون دلسوز ما هست، نداره آرزو، آزار ما را 
__________________

دلم گرفت

شرکت ترانه تقدیم می کند
گلهای غربت شماره ی 2 باصدای معین
دستگاه ماهور
آهنگساز محمد حیدری
ترانه سرا هدیه
تنظیم ارکستر آندرانیک
تک نوازان سنتور محمد حیدری
ویلن بیژن مرتضوی
ضرب سیامک پویان
اشعار از فروغی، هدیه، همای شیرازی، خیام
گوینده مولود زهتاب

از من بگریزید که می خوردم امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

امشب از اون شباست که من 
دوباره دیوونه بشم
توو مستی و بی خبری
اسیره می خونه بشم
امشب از اون شباست که من 
دلم می خواد داد بزنم
توو شهره این غریبه ها 
دردم و فریاد بزنم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

از این همه در به دری
توو قلب من قیمته
چه فایده داره زندگی
این انتهای طاقته
از این همه در به دری
دلم رسیده جون من
به داد من نمیرسه
خدای آسمون من

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم 
__________________
مست

اونا كه تو زندگيشون قصه هاي خوب شنيدند
تو قمار زندگاني همه جور بازي رو ديدند
اونا كه تو خلوت شب شعرهاي حافظ رو خوندند
همه راه و رفتن اما بر سر دو راهي موندند

بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته
بهشون بيگيد كه قصه اش مثل شاهنومه درازه
کي بوده كجا رسيده چه جوري بايد بسازه
حالا قصه هاشو مستها توي ميخونه ها ميگند
اما اون هميشه مست رو توي اونجا راه نميدند

بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته

ديگه نیست كمند دلها گيسوهاي رنگ برفش
دیگه ميخونه جای نيست كه بياد رو لب و حرفش
بزاريد همه بدونن كه به دست غم اسير
اخرش يه شب همونجا سر اين كوچه ميميره

بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته

من امشب سرخوش و ديوانه و مست و غزل خوانم
به جام مي پناه آورده ام
به جام مي پناه آورده ام از غم گريزانم
گر از ميخانه باز آيم
گر از ميخانه باز آيم مرا غم باز مي جويد
رويد اي دوستان من گوشه ميخانه مي مانم
مي مانم

ديگه نیست كمند دلها گيسوهاي رنگ برفش
دیگه ميخونه جای نيست كه بياد رو لب و حرفش
بزاريد همه بدونن كه به دست غم اسير
اخرش يه شب همونجا سر اين كوچه ميميره

بهشون بگين كه اينجا يه نفر هميشه مسته
يه نفر هميشه تنها سر اين كوچه نشسته 
__________________
فداتم

پشت دراي بسته
عاشقي دل شكسته
داره هواي خوندن
با تو عزيز خسته
با تو عزيز خسته
دوست دارم عزيزم
عاشقتم هنوزم
نزار تا بيشتر از اين
به پاي تو بسوزم
به پاي تو بسوزم
آره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
كنار تو بشينم



كيه از تو نخونه
كيه با تو نمونه
ميخونم عاشقونه
واست خونه به خونه
بيا بازم با من باش
اميد آخرم باش
تو اين ديار غربت
تو تنها ياورم باش
اره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
همش تو رو ببينم



پشت دراي بسته
عاشقي دل شكسته
داره هواي خوندن
با تو عزيز خسته
با تو عزيز خسته
دوست دارم عزيزم
عاشقتم هنوزم
نزار تا بيشتر از اين
به پاي تو بسوزم
به پاي تو بسوزم
آره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
كنار تو بشينم



كيه از تو نخونه
كيه با تو نمونه
ميخونم عاشقونه
واست خونه به خونه
بيا بازم با من باش
اميد آخرم باش
تو اين ديار غربت
تو تنها ياورم باش
اره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
همش تو رو ببينم
اره خودم فداتم
فداي اون چشاتم
به قربون نگاتم
هميشه خاك پاتم
بيا كه زندگي رو
تو چشم تو ببينم
تو اين ديار غربت
كنار تو بشينم 
__________________
لاي عاشق

شرکت ترانه تقدیم می کند
گلهای غربت شماره ی 2 باصدای معین
دستگاه ماهور
آهنگساز محمد حیدری
ترانه سرا هدیه
تنظیم ارکستر آندرانیک
تک نوازان سنتور محمد حیدری
ویلن بیژن مرتضوی
ضرب سیامک پویان
اشعار از فروغی، هدیه، همای شیرازی، خیام
گوینده مولود زهتاب

از من بگریزید که می خوردم امروز
با من منشینید که دیوانه ام امشب
ترسم که سر کوی تو را سیل بگیرد
ای بی خبر از گریه ی مستانه ام امشب
یک جرعه ی آن مست کند هر دو جهان را
چیزی که لبت ریخت به پیمانه ام امشب
بی حاصلم از عمر گران مایه فروغی
گر جان نرود در پی جانانه ام امشب

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

امشب از اون شباست که من 
دوباره دیوونه بشم
توو مستی و بی خبری
اسیره می خونه بشم
امشب از اون شباست که من 
دلم می خواد داد بزنم
توو شهره این غریبه ها 
دردم و فریاد بزنم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

از این همه در به دری
توو قلب من قیمته
چه فایده داره زندگی
این انتهای طاقته
از این همه در به دری
دلم رسیده جون من
به داد من نمیرسه
خدای آسمون من

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین هم از زمون
توو زندگی چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم 
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمیدم 
__________________
آواز افشاري

{گوینده (مولود زهتاب)}:
بیدل وخسته دراین شهرم ودلداری نیست 
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست

شب به بالین من خسته به غیرازغم دوست
زآشنایان کهن یار وپرستاری نیست

یارب این شهرچه شهریست که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست

فکر بهبودی خود ای دل بکن ازجای دگر
که اندراین شهر طبیب دل بیماری نیست

{معین} :
صفاي اشک و آهم داده اين عشق
دل دور از گناهم داده اين عشق
دو چشمونت يه شب آتيش به جون زد
خيال کردم پناهم داده اين عشق

چنون عاشق چنون ديوونه حالم
که مي خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همين ديوونه حاليم
يه رنگم، صادقم، صافم، زلالم

تو که عشقو تو ویرونی ندیدی
شب سر در گریبونی ندیدی
نمی دونی چه دردی داره دوری
تو که رنگ پریشونی ندیدی

عزیز جونم، غم عشق تو کم نیست
سوای عشق تو هر غم که غم نیست
گله کردی چرا می نالم از درد
دیگه این ناله ها دست خودم نیست

چنون عاشق چنون ديوونه حالم
که مي خوام از تو و از دل بنالم
هنوزم با همين ديوونه حاليم
يه رنگم، صادقم، صافم، زلالم 
__________________
كهنه

[گوينده(مولود زهتاب):]
من بی می ناب زیستن نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

[معین:]
امشب از اون شباست که من، دوباره دیوونه بشم
تو مستی و بیخبری اسیر میخونه بشم
امشب از اون شباست که من، دلم میخواد داد بزنم
تو شهر این غریبه ها، دردمو فریاد بزنم

دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون
تو زندگی چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هرچی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
دست رفاقت نمیدم، دست رفاقت نمیدم

از این همه دربدری، تو قلب من قیامته
چه فایده داره زندگی؟ این قصه های طاقته
از این همه دربدری، بلب رسیده جون من
به داد من نمیرسه خدای آسمون من

دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون
تو زندگی چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هرچی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم

دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هرچی بگم

دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، ... 
__________________
دیوونه دل

باز آمدم از راه سفر، يک بار دگر، در خانه تو
گل داده باز گلخونه دل از بوي تو و دردونه تو
سر مي نهد اين خانه بدوش، شاداب و خموش، بر شونه تو
پر مي کند از باده شوق، چشمون خدا پيمونه تو

باز امشب اين ديوونه دل، بر بام و بر سر ميزنه
غم اومده تا پشت در باز حلقه بر در مي زنه
ياد تو و دوري تو، آتيش به جونم ميزنه
من مي روم اما دلم، در سينه پر پر ميزنه
سر داد باز اين بيخونه اين ويرونه دل
باز امشب اين ديوونه درد، بر بام و بر سر ميزنه 
__________________

معما

تنه رود همهمه آب ، من پر از وسوسه خواب
واسه رویای رسیدن، منه بی حوصله بی تاب

میونه باور و تردید ، میونه عشق و معما 
با تو هر نفس غنیمت، با تو هر لحظه یه دنیا

با تو پر شور و نشاطم ، تو هیاهوی نگاتم
تو یه آوازه قشنگی ، من تو آهنگه صداتم

مثله خنده رو لباتم ، مثله اشک رو گونه هاتم
تو رو میبوسم و انگار شاعره شعره چشاتم

دشت پونه های وحشی ، رنگ التماس و خواهش
موج خاکستری باد ، شعله ی گرم نوازش

بیا گلواژه ی عشقو با تو همصدا بخونم
تو رو دوست دارم و ای کاش تا ابد
با تو بمونم


تنه رود همهمه آب،من پر از وسوسه خواب
واسه رویای رسیدن، من بی حوصله بیتاب

میونه باور و تردید، میونه عشقو معما 
با هر نفس غنیمت، با تو هر لحظه یه دنیا

با تو پر شورو نشاطم، تو حیاهوی نگاتم
تو یه آوازه قشنگی، من تو آهنگه صداتم

مثله خنده رو لباتم، مثله اشک رو گونه هاتم
تو رو میبوسم و انگار شاعره شعره چشاتم

دشت پونه های وحشی، رنگ التماس و خواهش
موج خاکستری باد، شعله گرم نوازش

بیا گلواژه عشقو با تو همصدا بخونم
تو رو دوست دارم و ای کاش تا ابد
با تو بمونم.






__________________
سایه

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم

من بتو هرگز نگوفتم باتو بودن آرزومه
نقشه اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه

نیومد روی زبونم که بگم بیتو چی هستم 
که بگم دیوونتم من زندگیمو بتو بستم

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم

تو رو دیدم مثله آیینه، توی تنهایی شکستی
من کلامی نمیگفتم که برام زندگی هستی

نمیدونستی که چون گل توی قلب من شکفتی 
چشمه تو پر ار گلایه،اما هرگز نمیگفتی

من بتو هرگز نگوفتم باتو بودن آرزومه
نقشه اون چشمای معصوم لحظه لحظه روبرومه

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم

نیومد روی زبونم که بگم بیتو چی هستم 
که بگم دیوونتم من زندگیمو بتو بستم

شاید اون جوری که باید ،قدرتو من ندونستم
حرفایی بود توی قلبم ، من نگفتم، نتونستم. 
__________________
عشق موندگار

روی رقص شاپرک، زیره بارونه چشات
دله من میلرزه واسه بوسه رو لبات

روی اسب با له دار تویی تنها تک سوار
عشقه رو یایی من،
تویی عشق موندگار، تویی عشق موندگار.

فصله بارونه و عشق رو غبار نسترن
منو تو عاشقه هم
تو خوابه گل شدن

شعلۀ وحشی عشق بی گناه و بی صدا
یه ترانه وسوسه، رنگه سرخه غروبا

روی رقص شاپرک، زیره بارونه چشات
دله من میلرزه واسه بوسه رو لبات

روی اسب با له دار ، تویی تنها تک سوار
عشقه رو یاییۀ من،
تویی عشق موندگار، تویی عشق موندگار

با حضور آرزو، لحظه های دم به دم
هم قطاره خاطره، همیشه دنباله هم

کفشه جنگلای سبز، پای جاده های دور
توی تاریکی راه، رنگه چشمات مثله نور
رنگه چشمات مثله نور

روی رقص شاپرک، زیره بارونه چشات
دله من میلرزه واسه بوسه رو لبات

روی اسب باله دار تویی تنها تک سوار
عشقه رو یاییۀ من،
تویی عشق موندگار، تویی عشق موندگار.

فصله بارون و عشق رو غبار نسترن
منو تو عاشقه هم
تو خوابه گل شدن

شعلۀ وحشی عشق بی گناه و بی صدا
یه ترانه وسوسه، رنگه سرخه غروبا

روی رقص شاپرک، زیره بارونه چشات
دله من میلرزه واسه بوسه رو لبات

روی اسب باله دار تویی تنها تک سوار
عشقه رو یاییۀ من،
تویی عشق موندگار، تویی عشق موندگار

عکس و متن ترانه های معین...
ما را در سایت عکس و متن ترانه های معین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهیار mahyar20 بازدید : 529 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1391 ساعت: 22:42