متن ترانه های معین(قسمت پنجم)

ساخت وبلاگ

گل ستاره

صدای پای ماه میاد تو آسمون 
انگار عروسیه تو شهر عاشقون

حریر مهتاب رو سرش، ستاره ها دورو برش
الهی که کسی نیاد به غیر من در نظرش،
به غیر من در نظرش

دل پره انتظاره ، مژدۀ وصل یاره
دل پره انتظاره ، مژدۀ وصل یاره

از آسمون میباره امشب گل ستاره
از آسمون میباره امشب گل ستاره

من میخوام تو چشمه تو نگاه کنم
اسمتو شبانه روز صدا کنم

وقتی که سحر میشه دوباره باز،
چشمامو تو چشمای تو وا کنم

خدا کنه تو زندگی همیشه آفتابی باشه
شبا برای عاشقا ، همیشه مهتابی باشه
همیشه مهتابی باشه.

دل پره انتظاره ، مژدۀ وصل یاره
دل پره انتظاره ، مژدۀ وصل یاره

از آسمون میباره امشب گل ستاره
از آسمون میباره امشب گل ستاره

من میخوام تو چشمه تو نگاه کنم
اسمتو شبانه روز صدا کنم

وقتی که سحر میشه دوباره باز،
چشمامو تو چشمای تو وا کنم

خدا کنه تو زندگی همیشه آفتابی باشه
شبا برای عاشقا ، همیشه مهتابی باشه
همیشه مهتابی باشه.

دل پره انتظاره ، مژدۀ وصل یاره
دل پره انتظاره ، مژدۀ وصل یاره

از آسمون میباره امشب گل ستاره
از آسمون میباره امشب گل ستاره 



سوز دل

من اگر عاشق نباشم از خودم سیرم 
من اگر عاشق نباشم زود میمیرم

من اگر عاشق نباشم از خودم سیرم،
زود میمیرم.

سینه سردش پیشه ماست، 
لبریزه دردش پیشه ماست،
همسفر آتش کجاست؟ همسفر آتش کجاست؟

سفرهء دل خالی و بی روزی است 
سینه ام محتاج آتش سوزی است؛
سینه ام محتاج آتش سوزی است.

نازنین تو همرهی با راز داران میکنی،
آتشی را زیره خاکستر تو پنهان میکنی

من که خود در معبد دلدادگان آیینه ام
تله خاکستر نمیخواهم درونه سینه ام

من اگر عاشق نباشم از خودم سیرم 
من اگر عاشق نباشم زود میمیرم

سفرهء دل خالی و بی روزی است 
سینه ام محتاج آتش سوزی است؛
سینه ام محتاج آتش سوزی است


سینه سردش پیشه ماست 
لبریزه دردش پیشه ماست
همسفر آتش کجاست؟ همسفر آتش کجاست؟ 
__________________

تاج سر

شهر رو چراغون مي کنم، آينه بندون مي کنم
تاج روي زلفت رو، ستاره بارون مي کنم
عطر و گلابدون ميارم، آينه و شمعدون ميارم
با حلقه هاي گل ياس، تو رو به خونم ميارم
بس که نازک تنت، چو حريره بدنت
مثل ژاله سحر، رو برگ گل مي شونمت
بيا که آشيونه رو، ديوار و سقف خونه رو
برات گلستون بکنم، دنياي عاشقونه رو

بسته ام بار سفر اي که تويي بال و پرم
با تو اي هستي من تا به ابد همسفرم
من گلستون رو دارم گل نمياد در نظرم
تاج خورشيد نمي خوام تا که تويي تاج سرم
زنده ام با نفس تو، وصل جون تو به جونم 
بي تو من حتي يه لحظه، نمي تونم که بمونم 
__________________
فردا

ما ز فردا نگرانیم که فردا چه کنیم
زیر این بار گرانی که جان را چه کنیم
روز من ثانیه هایی که نه از آن من است می خواهی
آتشی را که نه در جان من است می خواهی
روزگار روز مرا پیش فروشی کرده
دل بیدار مرا پیر فراموشی کرده
هیچ در دست ندارم که به تو عرضه کنم
چه کنم نیست هوایی که دلی تازه کنم

قصد من نیت آزار نبود
جنس من در خور بازار نبود
جنسم از خاک و دلم خاکی تر
روح من از خود من شاکی تر
جنسم از رنگ طلا بود و نه از جنس طلا
دل گرفتار بلا بود و سزاوار بلا 
__________________

بیقرار

برای دیدن تو بیقرارم تا بیام از سفر
بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر
میام تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی
نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده
میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده
بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر
بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
سرت رو تکیه گاهم کن . محبت را فراهم کن
تو اون چشمون عاشق را بیا فانوس راهم کن
کنار تو اگه باشم حباب قله قافم
تو شیرینم بخواه از من که قلب کوهو بشکافم
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
برای دیدن تو بیقرارم تا بیام از سفر
بیام و حلقه بر در بزنم که اومدم بی خبر
بیا تا سر بذارم روی سینت تا که باور کنی
نفس گیره برام بی تو دیگه زندگی بی ثمر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات
میام تا عطر موهات باز دوباره به تنم جون بده
میام تا گرمی بوسه تو به رگم خون بده
بکش دست محبت بر سر من خستگیمو بگیر
بذار عمری بمونم توی دست مهربونت اسیر
الهی من فدات فدای اون چشات
میخوام اینو بدونی که میمرم برات 
__________________

من از راه اومدم

اين قافله ی عمر ، عجب ميگذرد
اين قافله ی عمر ، عجب ميگذرد
درياب دمی ، که با طرب میگذرد،که با طرب میگذرد

ساقی ، ساقی ، غم فردای حريفان چه خوریم
پيش آر پياله را ، پيش آر پياله را ، که شب مییي گذرد

من از راه اومدم 
(من از راه اومدم)
دلت خواست اومدم
(دلت خواست اومدم)

تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم

هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
به دنبال تو باز اومدم ، پی چشم سيات اومدم
فقط با يک نگاه اومدم
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمووومه کارم

گذشتن از تو آسون نيست ، مثل تو يار فراوون نيست
گذشتن از تو آسون نيست ، مثل تو يار فراوون نيست
مثل تو يار فراوون نيست
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم

من از راه اومدم 
(من از راه اومدم)
دلت خواست اومدم
(دلت خواست اومدم)
تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
تو از بيراهه ها رفتی ، تو چشم سياه کجا رفتی
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم

هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
هزار بار اومدم نبودی ، گرفتار اومدم نبودی
به دنبال تو باز اومدم ، پی چشم سيات اومدم
فقط با يک نگاه اومدم
بايد سر به جنون زد ، دل به خاک و خون زد
نرو از روزگارم ، بی تو تمومه کارم 
__________________
هم قسم

عزیز هم قسم مگر 
كه مرگ من تورا دگر
ز قلب من جدا كند

فدای چشم مست تو
اگر به راه عشق تو
خدا مرا فنا كند

ای نفسهای تو عاشق، ای تو خوب موندنی
زنده ام با نفس تو، تا همیشه با منی

مثل شبنم رو پر گل من رو با خودت نگه دار
سینت رو گهواره ای کن، برای این تن تبدار
زیر سقف عاشقیمون، عطر موهات رو رها کن
یاس عاشقیت رو بگشا، من رو از خودم جدا کن


به دیدارم بیا

به ديدارم بيا ماه دراومد
چراغ روشن راه در اومد
اگه شب شده مهتاب توي راهه
نشون ما دو تا فانوس راهه
بذار بخنده چشمات به نگاهم 
کتاب عاشقي توي نگاهه
عزيز من چشم انتظارم نذار
بيا و زندگي رو با خود بيار

با تو نفس کشيدن رو دوست دارم
هميشه با تو بودن رو دوست دارم
بيا که فصل پر پرواز من 
دوباره پر گشون رو دوست دارم
بسه ديگه مُردم از اين بي کسي
اين همه تنهايي و دلواپسي
دل واسه ديدار تو پر مي زنه
کاشکي بدوني که ندارم کسي 
__________________

عاشقانه


ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تو هم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی كه شوید جسم خاك
هستی ام ز آلودگی ها کرده پاک
ای طپش های تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من 
ای مرا با شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بیش از اینت گر كه در خود داشتم
هر كسی را تو نمی انگاشتم 

عکس و متن ترانه های معین...
ما را در سایت عکس و متن ترانه های معین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهیار mahyar20 بازدید : 290 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1391 ساعت: 22:42